هیچ فرقی نداره چند نفر باشید ، خوب معلومه اگه تعداد بیشتر باشه تحملش راحتتره. تعداد کسانی که با تو هم سو هستند
گاهی اتفاقی پیش می آید،گاهی هم از چند  روز قبل براش برنامه ریزی می کنیم.گاهی مقصدمان هست و گاهی هم هدفمان.
رفت و برگشتت دریک زمان است ولی تحمل زمانش فرق داره،اینکه داری دور میشوی یا نزدیک خیلی تفاوت دارد.همیشه نقطه اول آرامش بهتری داره و نقطه آخر مملو از هیجان است. هیجانی که پس تحمل سختی رفت بدان رسیده ای.
انچه مهم است ایستگاست،همانجایی که که یکی زودتر می اید و  دیگری در لحظه حرکت.
وقتی شروع به حرکت می کنی اول به دور و برت نگاه میکنی،شاید دنبال گمشده ای باشی چشمها همه به سمت جلو هست.هر چی سعی می کنی نمیتونی متوجه بشی کدامیکشان دارند بر می گردند و کدام دیگری دارند میروند.
فرقی هم ندارد در آن  جمعیت محدود با خواسته های مختلف که فقط خودشان می داندد ، بعضی وقتها کمی توشه ای هم برای کوتاه کردن مسیر تهیه می کنند.
مسیر کوتاه نمیشه ، فکر هست که معطوف چیز دیگه میشه.
گاهی میخوابی ، خیلی خوبه که سختی راه و ندیدی ولی خیلی چیزای دیگه را هم ندیدی...
اگه سالم برسی دوباره ایستگاهی که عده ای در آن هستند و منتظر رسیدن همه می باشند، آنها می خواهند آن مسیر را برگردند
در آنجا به تنها چیزی که فکر نمیکنی این است  که اینها مقصد را ترک می کنند یا به مقصد می رسند.







میدانید چرا؟
چون در آخر دیگر خود را میان جمع " اتوبوسی " ها نمیبینی...